- واقع شدن (فَ شُ دَ)
صادر شدن. ظاهر گشتن. (ناظم الاطباء). پیش آمدن. روی دادن. اتفاق افتادن. حدوث. حادث شدن. افتادن. وقوع. وقوع یافتن. به وقوع پیوستن. ببودن. بودن. واقع گردیدن: فریاد از اهل شهر برآمد که چنین حادثه ای واقع شد. (مجالس سعدی) ، در بیت زیر ظاهراً به معنی در بین آمدن و مجال گفتن پیدا شدن است:
دلم پاکست چشمم پاک ای محرم سرت گردم
اگر واقع شود این حرفها خاطرنشانش کن.
صوفی ساوجی (از آنندراج).
، دوچار شدن. (غیاث) (آنندراج)
دلم پاکست چشمم پاک ای محرم سرت گردم
اگر واقع شود این حرفها خاطرنشانش کن.
صوفی ساوجی (از آنندراج).
، دوچار شدن. (غیاث) (آنندراج)
